نگاهي به كتاب نيكي‌آر. كدي ايران دوران قاجار و برآمدن رضاخان

0 735

احمد تهوري

نيكي. آر. كدي استاد ممتاز تاريخ دانشگاه لوس‌آنجلس كاليفرنيا و عضو آكادمي علوم و هنرهاي امريكا، تأليفات بسياري دارد كه بيشتر در حوزه تاريخ خاورميانه و ايران است. در سه دهه اخير او تحقيقات گسترده‌اي درباره تاريخ معاصر ايران داشته كه محل اعتناي بسياري از انديشمندان سياسي و مورخان ايراني بوده است.

اين كتاب ارزشمند حاصل بازنگري پاره‌اي از نوشته‌هاي منتشر نشده خانم كدي درباره دوران قاجار است.

نويسنده در پيشگفتار اين كتاب درمورد هدف اين پژوهش مي‌نويسد: «دوران سلسله قاجار كه با به قدرت رسيدن رضاخان به پايان رسيد. (۱۳۰۴ – ۱۱۷۵ ه .ش) مرحله اصلي گذار به سوي ايراني نوين و تا حد زيادي دگرگون يافته است. هدف اين كتاب ارائه تاريخ بنيادي اين دوره است كه تنها به اقدام‌هاي دولت مركزي و فرمانروايان نمي‌پردازد، بلكه اقتصاد، جامعه، روابط خارجي و نقش زنان و اقليت ها را نيز دربرمي‌گيرد.» (ص۷) دوران قاجار آغاز مرحله گذار جامعه و فرهنگ ايران پيش مدرن به توسعه نوين ايران به شمار مي‌آيد كه با پيدايش انديشه‌هاي تازه در حوزه سياست، فرهنگ و هنر و جنبش‌هاي اجتماعي مردمي مشخص مي‌شود. شناخت دوران قاجار به درك تحولات شگفت‌انگيز بعدي در تاريخ معاصر ايران كمك مي‌كند. در دوران قاجار با يك جامعه سنتي و پيش مدرن مواجهيم كه زمينه‌ها و عوامل داخلي و خارجي تغيير مي‌كند و گذار به يك جامعه مدرن را به تدريج نمودار مي‌سازد. پس از صفويه (۱۱۰۱ – ۸۸۰ ه – ش) كه مذهب شيعه به عنوان مذهب رسمي در كشورمان اعلام شد، عرصه‌هاي فرهنگي، سياسي، اجتماعي و اقتصادي به دستاوردهاي چشمگيري رسيد، قاجارها نخستين سلسله‌اي بودند كه پس از يك دوره آشفتگي و از هم گسيختگي، ايران را تا حدودي به سمت يكپارچگي رهنمودن كردند، اما ناكامي‌ آن‌ها در دستيابي به مرزهاي دولت صفوي، بويژه در ناحيه ثروت‌خيز قفقاز و شكست در جنگ با روسيه كه به معاهده‌هاي گلستان (۱۱۹۳) و تركمانچاي (۱۲۰۷) انجاميد، ناكارآمدي نظام حكومتي ايران را آشكار ساخت. مشكل اصلي حكومت قاجار نداشتن يك ارتش منظم ملي وديوانسالاري مقتدر مركزي بود كه پيش شرط يك اقتدار مركزي است.

عباس ميرزا، وليعهد و حكمران آذربايجان كه فرماندهي نيروهاي ايراني را در جنگ با روسيه برعهده داشت، نخستين مقام حكومتي بود كه نياز مبرم به انجام اصلاحات به سبك اروپايي و ايجاد يك ارتش منظم، مدرن و دائمي را دريافت و با اين هدف، چند دانشجو را براي تحصيل به اروپا اعزام كرد و بسياري از كارشناسان اروپايي را به خدمت گرفت. در پس اين اقدامات عباس ميرزا، اصلاح‌گراني چون ميرزا ابوالقاسم قائم مقام و اميركبير در مقام صدارت اعظمي كوشيدند براي كارآمدي بيشتر دستگاه حكومتي، دست به اصلاحات بزنند اما مقاومت‌ها و دسيسه‌هاي درباريان و صاحب‌منصبان كه منافع خود را در خطر مي‌ديدند، تلاش‌هاي آن‌ها را بي‌ثمر كرد و فرايند نوسازي در نيمه راه متوقف شد. واگذاري امتيازهاي متعدد اقتصادي و سياسي به قدرت‌هاي پرنفوذ در ايران، يعني روسيه و انگلستان، گشوده شدن درهاي كشور به روي كالاهاي صنعتي اروپايي و سست شدن بيش از پيش پايه‌هاي اقتصاد ضعيف داخلي، افزايش ماليات‌ها، اجحاف و اخاذي حكمرانان محلي، خوشگذراني و ولخرجي درباريان و شاهزادگان، كشمكش و رقابت بر سر مقام و… زمينه‌هاي ناخشنودي فزاينده اجتماعي را فراهم آورد كه به شكل دادخواست‌ها و اعتراض‌هاي محلي، شورش‌ها و جدايي‌طلبي‌ها بروز كرد. سفر فزاينده ايرانيان به كشورهاي اروپايي، هندوستان، استانبول و قفقاز براي تحصيل، كار و مسافرت آنها را با شرايط، تحولات و انديشه‌هاي مدرن درباره حكومت و جامعه آشنا كرد و موجب ورود اين انديشه‌ها به ايران شد. بدين ترتيب كتاب فوق‌الذكر ۳ گرايش عمده فكري در ايران سده نوزدهم و بيستم را مطرح مي‌كند:

۱) ملي‌گراها كه عمدتاً «روشنفكران تندرويي بودند كه مي‌خواستند در حكومت، اصلاحات عمده و نويني بر شالوده شيوه‌هاي عمل ايران پيش از اسلام بنا كنند. آنها افول و زوال ايران را ناشي از قدرت فرمانروايان غالب و… مي‌دانستند.» ص ۱۸-۱۷

۲) اسلامگرايان كه بر دوران اسلامي و تمدن و فرهنگ شكوفاي آن تكيه مي‌كردند و به درآميزي هويت ملي و اسلامي با گرايش شيعي اعتقاد داشتند.

۳) گرايش ماركسيستي كه در دوران قاجار ظهور و نشو و نما يافت و بر عوامل طبقاتي، اجتماعي و اقتصادي بيش از عوامل اسلامي و ملي تكيه داشت. با ناكامي اصلاحات و آشفتگي‌هاي فزاينده اقتصادي و اجتماعي و تلاش حكومت براي تأمين هزينه‌هاي گزاف خود از راه واگذاري امتياز به بيگانگان، جنبش‌هاي اجتماعي و اعتراضي بالا گرفت. از آن جمله مي‌توان به جنبش گسترده اجتماعي عليه واگذاري امتياز تنباكو اشاره كرد كه طي آن بازاريان، علما و روشنفكران نقش عمده‌اي داشتند. شكست روسيه در جنگ با ژاپن در سال ۱۹۰۵ (۱۲۸۴ شمسي) و از پي آن انقلاب سال ۱۹۰۵ روسيه، به احساسات انقلابي‌گري در ايران دامن زد و در پيدايش جنبش مشروطيت تأثير گذاشت.

انقلاب مشروطه (۱۲۹۰-۱۲۸۴) كه با جنبش اعتراضي كسبه، بازاريان و همراهي روحانيت آغاز شد، به زودي از درخواست تأسيس عدالتخانه به تشكيل مجلس شوراي ملي و تدوين قانون اساسي گراييد و آزادي مطبوعات و احزاب و انتشار روزنامه هاي گوناگون و انجمن هاي سياسي و مدني را به همراه آورد. انجمن هاي انقلابي در سرتاسر كشور پديدار و در عرصه سياسي كشور تأثيرگذار شدند. اما معاهده ۱۹۰۷ (۱۲۸۶) انگلستان و روسيه، ايران را به مناطق نفوذ تقسيم كرد و دوباره حكومت استبدادي و ارتجاعي را به كشور بازگرداند. كودتاي محمدعلي شاه در خرداد ۱۲۸۷ شمسي به تعطيلي مجلس و سركوب و اعدام مشروطه خواهان مي انجامد اما جنبش مقاومت كه از تبريز و به رهبري ستارخان آغاز شد، بزودي به نقاط ديگر كشور سرايت كرد و به سقوط استبداد صغير و بازگشت حكومت مشروطه منجر شد. مجلس دوم تشكيل مي شود و احزاب جديدي پا به عرصه سياست گذاشتند. دگرگوني در قانون اساسي، پيامدهاي مثبتي همچون اصلاحات مالي و فعاليت هاي اقتصادي، خاتمه نظام تيول داري، آموزش همگاني، نظام مدني قضايي و تأسيس مجلس مقاوم در برابر دست اندازي هاي بيگانگان را به همراه آورد.

كدي در بخش هاي ديگر اين كتاب ارزشمند انقلاب [مشروطه] را موجب پيدايش و گستردگي اشكال گوناگون مشاركت سياسي همگاني، از جمله ورود احزاب و سازمان هاي سياسي به عرصه اجتماع مي داند. در پي اين دگرگوني سياسي مشكلات شديد مالي حكومت مركزي را آزار داد و مورگان شوستر كارشناس جوان امريكايي همراه يك تيم اقتصادي براي نظارت و اصلاح ماليه به ايران دعوت مي شود اما اين تصميم با مخالفت روسيه مواجه شد كه در مورد اخراج هيأت امريكايي و استخدام خارجيان با نظر و توافق روسيه و انگليس به ايران اولتيماتوم داد. مجلس زير فشار مردم اولتيماتوم را رد كرد. اما با حركت سربازان روس به سمت تهران، دولت ناصر الملك (نايب السلطنه) در آذر سال ۱۲۹۰ مجلس را منحل كرد، اولتيماتوم را پذيرفت و هيأت امريكايي را اخراج كرد و در برابر روسيه و انگلستان سر تسليم فرود آورد و اين به معناي پايان انقلاب بود. قانون اساسي لغو نشد اما تا سال ۱۲۹۳ هيچ انتخاباتي براي مجلس جديد برگزار نشد و قواي روسيه به اشغال شمال ايران ادامه داد. انجمن‌ها منحل، مطبوعات سانسور و قدرت به يك كابينه محافظه كار زير كنترل روسيه و انگليس واگذار شد. با آنكه ايران از آغاز جنگ جهاني اول، بي طرفي خود را اعلام كرد ولي به صحنه جنگ تبديل شد. روس‌ها از شمال، انگليسي‌ها از نوب و ترك‌هاي عثماني و آلمان از شمال غربي، ايران را به صحنه عمليات نظامي تبديل كردند. پس از انقلاب اكتبر۱۹۱۷ روسيه، ارتش روس‌ رسماً از خاك ايران عقب نشست. اما دولت طرفدار انگليس- وثوق‌الدوله- تنها بر پايتخت اشراف داشت، گيلان در دست نيروهاي ميرزا كوچك جنگلي بود،  نيروهاي گوناگون محلي بخش‌هايي از ايران را تحت سلطه داشتند. جنوب ايران هم در اختيار انگليسي‌ها بود و ايالت‌هاي مركزي در استيلاي حكمرانان مطلق‌العنان يا گروه‌هاي چپاولگر قرار داشت، ويراني، هرج و مرج، قحطي و بيماري چهره ايران پس از جنگ را ترسيم مي‌كرد. قرارداد تحميلي ۱۹۱۹ انگليس به دولت وثوق‌الدوله كه ايران را عملاً تحت‌الحمايه انگلستان مي‌كرد با واكنش ميهن‌دوستان مواجه شد. در اين ميان رضاخان و سيدضيالدين طباطبايي؛ عاملان كودتاي ۱۹۲۱ (۱۲۹۹ شمسي) بيشترين سود را بردند.

موارد مطرح شده در كتاب نيكي آره‌كدي در شرايط ايران آن دوره يعني در بازه زماني به قدرت رسيدن رضاخان (اسفند۱۲۹۹) محل تأمل گروهي از تاريخ‌پژوهان ايراني است بويژه آنجا كه مدعي مي‌شود: «نظر عمومي ايرانيان از گذشته تاكنون بر اين بوده است كه كودتاي فوريه (سوم اسفند) را انگليسي‌ها مهندسي كردند…» ولي خانم كدي موضوع ديگري را مطرح مي‌كند كه در وقت مقتضي قابل بررسي و تأمل است. بخش ششم كتاب به روي كار آمدن رضاخان از كودتا تا تاجگذاري (۱۳۰۴- ۱۲۹۹) مي‌پردازد به نظر كدي هر چند رضاخان تهديدهاي محلي نسبت به وحدت و يكپارچكي كشور را فرو نشاند و به ارتش سامان بخشيد و قدرت بي‌چون و چرا را در دست گرفت اما حرص او به گردآوري زمين و پول، خشونت و بي‌رحمي هميشگي‌اش نسبت به مخالفان و بي‌حرمتي نسبت به آن‌ها از موارد محل مناقشه در اين كتاب خواندني است.

چرا نظرتان را نمی نویسید؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مطمئن باشید که نظرات شما بسیار دقیق مطالعه خواهد شد و به آن پاسخ خواهیم داد.
هر نظری که برای ما می‌نویسید قوت قلبی برای ما خواهد بود.
از شما متشکریم که با نظراتتان به ما انرژی لازم برای ادامه کار را می دهید.

enemad-logo