«سیاه سالی» نگاهی ورای اسطورهپردازی به جنگ تحمیلی دارد
فاطمه بهرامی در گفتوگو با ایبنا مطرح کرد:
فاطمه بهرامی به بهانه انتشار تازهترین اثر داستانیاش در گفتوگو با خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، اظهار کرد: رمان «سیاه سالی» که از سوی نشر آفتابکاران به بازار کتاب راه یافته، پنجرهای است برای نگاه به جنگِ هشت ساله ایران و عراق از زاویهای ورای اسطورهپردازی و حماسهسرایی. سیاه سالی روایت رنج، خشم، ترس، آوارگی، اندوه و ناامیدیِ افرادی است که در این کتاب نه به خاطر اَبرانسان و قهرمان بودن که به مثابه افراد عادی یک جامعه قربانی جنگ شدهاند و از طرفی افراد دیگری هم هستند که از همین جنگ نردبانی ساختهاند برای رسیدن به منافع و امیال سیاسی خود، چه در آن زمان و چه سالها پس از آن.
نویسنده رمان « کوره راهی باریک» در پاسخ به این پرسش که «حضور چند راوی در داستان چه تاثیری بر شخصیتسازی داشته است و از این منظر از چه کارکردهای روایی بهره بردهاید؟»، توضیح داد: رمان به چهار بخش تقسیم شده است که هر بخش از سوی یک شخصیت روایت میشود و آن بخش، به نام راویست(شیرین/ ثریا/ نادر/ شیرین). این مساله باعث میشود مخاطب از زوایای دید مختلفی به موضوعات بنگرد. با هر روایت، مخاطب با شخصیت جدید و اطلاعات تازهای روبهرو میشود که با کنار هم قرار دادن این اطلاعات، میتواند درک بهتری از حادثهها و کل داستان داشته باشد. قسمتهایی هم از بخش دوم با زاویه دید سوم شخص بیان میشود تا خواننده بتواند بر شخصیتهای دیگر و فضا و مکان احاطه کافی داشته باشد.
وی درباره مراحل نگارش این اثر، اظهار کرد: ابتدا شخصیتهای داستان را اولویتبندی کردم. برای من «شیرین» اصلیترین اولویت بود که دو بخشِ داستان از زبان او روایت میشود؛ بنابراین ابتدا به او پرداختم و بعد به «ثریا» و «نادر» که بخشهای دیگر رمان از زبان آنها روایت شده است.
نویسنده رمان «طوفان که مینشیند» درباره شخصیتهای این رمان توضیح داد: شیرین که راوی بخش اول و آخر رمان است، به خاطر گرفتاری با بحرانهای زندگیاش به تنهایی رنج میکشد. قدرت حل مساله و توانایی مقابله با مشکلات را از دست داده و مدام خاطرات گذشته را در ذهن مرور میکند. هنوز تعلقات عاطفی و احساسی از گذشته دارد که نمیتواند از قید و بندش رها شود، به همین خاطر تصمیم میگیرد به زادگاهش بازگردد و زندگیاش را به آن آدمها پیوند بزند و نهایتا در بخش آخر داستان درمییابد که بین واقعیت و تصوری که از گذشته داشته، تفاوت بسیار است.
بهرامی ادامه داد: ثریا راوی بخش دوم داستان است. زنی قوی و جسور که در وقت انتخاب، خود را به احساسات نمیسپارد. لحظاتی تسلیم تقدیر میشود؛ اما میجنگد، گاهی بازی میخورد و گاه مغلوب میشود. ثریا با دخترش شیرین به روستایی دورافتاده میروند تا از حملههای هوایی در امان باشند. آنها مطمئن نیستند که در آنجا با چه چیزی مواجه خواهند شد؛ اما امیدوارند سقفی پیدا کنند که فقط بتوانند زنده بمانند. قسمتهایی از بخش دوم به رخدادها و جریانات وسیعتری در همان روستا میپردازد. نادر راوی بخش سوم رمان است. روایت نادر به عنوان یک جانباز فضیلت را نمیآموزد، الگویی برای رفتار شایسته انسانی به خواننده نمیدهد. قرار نیست آدمها را از انجام دادن کارهایی که همیشه کردهاند، باز دارد یا تشویق کند. او نوجوانی است که از جانب خانواده احساس سرخوردگی میکند. از تصور آینده میترسد و برای رهایی از دغدغههایش به جبهه میرود و خود را میآزماید و در آنجا با تجربههایی از ترس و شجاعت و حسهایی از این دست روبهرو میشود.
این نویسنده درباره تصویرسازی و فضایی که مخاطب رمان «سیاه سالی» با آن مواجه است، اظهار کرد: من تلاشم را کردهام که رمان در فضایی مبتنی بر واقعیت شکل بگیرد. از شخصیتهای اصلی به عنوان راوی استفاده کردم که هر کدام فضای شهری و آپارتمانی، فضای روستایی و اوضاع شهرستانها را در زمان جنگ در جایگاه زمانی مناسب خود روایت میکنند که در نتیجه به خواننده این امکان را میدهد که در جریان پدیدههای درونی و بیرونی روایت قرار بگیرد و بُعد و فضای کافی برای رمان به وجود بیاید.
بهرامی در پایان گفت: تفاوت این رمان با رمانهای قبلی من در طرح، اسکلت، قصه و کارکردهای روایی آن است که به نحوی پیراسته و آراسته شده است که آن را از رمانهای قبل متمایز میکند. من دهه پنجاهی هستم که دوره کودکیام مصادف با دوران جنگ بود و هنوز هم سبک زندگی در آن زمان، تحمل سختیها و خطرات دوران جنگ را به یاد دارم و به همین خاطر به این سوژه پرداختم. به آدمهایی پرداختم که در آن موقعیت حق انتخاب مرگ و زندگی را نداشتند، خانوادههایی که زیر آوار میماندند و حتی آنهایی که زنده ماندند اما کودکی و جوانیشان به فنا رفت و آثار مخرب جنگ برای همیشه بر زندگیشان سایه انداخت.