ابر و باد و مه و خورشيد …
احمد تهوري
تيراژ پايين كتاب در حال حاضر در كشورمان معضلي است كه صنعت نشر ايران و فرهنگ كتابخواني را تهديد ميكند. صنعت نشر ايران اگر ميخواهد گامهاي سريعتري به سوي حرفهاي شدن بردارد در وهله اول بايد خود را از زير چتر حمايتهاي دولتي خارج كند. اين مهم مقدور نيست مگر اينكه ناشران بتوانند براي آنچه منتشر ميكنند بازار مناسب پيدا كنند. يعني براي خريد كالاي توليدي ناشران (كتاب) به اندازه كافي متقاضي وجود داشته باشد. در خوشبينانهترين حالت اگر توليد كالاي يك ناشر به شمارگان بالا و انتشار مجدد برسد اين فقط بيانگر آن است كه تمام كالاي اين ناشر به فروش رفته است و اين يعني رونق كسب و كار! اما آيا رونق كسب و كار به رونق فرهنگ كتابخواني هم ميانجامد؟ پاسخ به اين سؤال خود مقدماتي را ميطلبد و آن اينكه در صنعت نشر كشور ما با توجه به قدمت و پيشينه فرهنگي كه دارد فروش كتاب فقط بيانگر نيمي از رونق كسب و كار يك انتشارات است و نيم ديگر آن به بالا بودن فرهنگ مطالعه و كتابخواني در ميان اقشار فرهنگي باز ميگردد. متأسفانه با وجود برپايي همه ساله نمايشگاه بينالمللي كتاب تهران و به دنبال آن برگزاري نمايشگاههاي استاني هنوز تعريف درست و دقيقي از آمار مطالعه و كتابخواني در ميان مردم ايران به دست ندادهايم. چرا كه اعلام واقعي تيراژ كتاب هيچگاه نتوانسته اين مهم را تعريف نمايد كه چند درصد كتابهاي به فروش رفته به طور كامل خوانده شده است. فاجعه آنجا آغاز ميشود كه همين تيراژي كه ميتواند آينه تمام نماي فرهنگ مطالعه مردم يك كشور باشد خود دستخوش تغيير و تحولات نزولي ميشود و به شدت سقوط ميكند.
براي توليد يك كتاب عوامل گوناگوني دست به دست هم ميدهند تا اين كالاي فرهنگي به منصه ظهور برسد. از پديد آورنده اثر «مترجم يا مؤلف» گرفته تا آمادهسازي كتاب در انتشارات از قبيل حروفچيني، ويرايش و صفحهآرايي و گرافيك و سپس مرحله صدور مجوز و آنگاه چاپخانه و درنهايت پروسه مهمتري به نام توزيع و پخش كتاب در اين زنجيره نسبتاً طولاني كه عوامل دستاندركار هر يك از آنها باز تعريف يك شغل بسيار مهم ميباشند همه و همه دخيلاند تا به قول سعدي رحمتالله عليه «ابر و باد و مه و خورشيد و فلك دركارند…» كه كتاب اين يار مهربان و بيزبان توليد شود و به دست من و تو مصرفكننده برسد. در اين ميان اگر قرار است رونق و اقتداري هم نصيب كتاب و كتابخواني شود بايد براي حل معضل تيراژ پايين كتاب در كشورمان تدابيري انديشيد. چه شده است كه تعداد شمارگان كتابها در حال حاضر به زير هزار جلد رسيده است؟ چه شده است كه با توجه به رشد جمعيت كشورمان در سال ۹۲ تيراژ كتاب در مقايسه با سال ۱۳۲۲ خورشيدي يعني هفتاد سال پيش به يك پنجم تعداد آن زمان رسيده است؟ دولتهاي بعد از انقلاب هر كدام براي پر و پيمان نشان دادن ظرفيتهاي فرهنگي خود همواره به بالا بودن تيراژ در بازههاي زماني بر سر كار بودن خود اشاره داشتهاند. در دوره رياستجمهوري هاشمي رفسنجاني (دولتهاي پنجم و ششم) كه سالهاي ۱۳۶۸ تا ۱۳۷۶ را دربر ميگرفت طبق آمار خانه كتاب شمارگان كتاب ۴۱ هزار و ۷۱۶ نسخه بوده است. اين رقم در دولتهاي هفتم و هشتم يعني از سال ۱۳۷۶ تا ۱۳۸۴ متوسط شمارگان آن به ۳۴ هزار و ۳۹۴ نسخه ميرسد و در دولتهاي نهم و دهم يعني از سال ۱۳۸۴ تا ۱۳۹۲ به ۲۶ هزار و ۷۱۸ نسخه! اگر ميخواهيم رونق در اين مقوله يعني كتاب را نصيب خود كنيم بايد براي صنعت نشر ايران چارهاي انديشيد. همانطور كه اشاره شد كتاب از جمله كالاهايي است كه در مقايسه با ديگر صنعتها مثل سينما، موسيقي و تئاتر و… فروش آن به مثابه جاري شدن پيام نويسنده و در معرض افكار عمومي قرار گرفتن آن پيام نيست. وقتي تماشاگر سينما بليت يك فيلم را از گيشه تهيه ميكند و به تماشاي آن مينشيند خود را در معرض دريافت پيام آن فيلم قرار داده است. همينطور تماشاگر تئاتر و يا خريدار بليت يك كنسرت موسيقي، اما در كتاب آمارها معمولاً گمراه كننده افكار عمومي و نهادهاي مسئول هستند. تيراژ شگفتانگيز ۹۰ هزار نسخهاي كتاب زنده ياد سيمين دانشور در سال ۱۳۸۰ (جزيره سرگرداني) و شمارگان بالاي ديگر كتابهاي اين نويسنده در آن سالها باز نميتواند ما را به اين مهم رهنمون كند كه مشكل عدم كتابخواني در ميان اهالي فرهنگ حل شده است. چرا كه در حال حاضر از آن تيراژ بالا به پديدهاي به نام «فقر تيراژ» رسيدهايم، كه همه اينها ريشه در آن دارد كه آسيبشناسي درست و اصولي از صنعت نشر كشورمان نشده است. اين كه ناشر چه كتابي منتشر كند كه خواننده داشته باشد اينكه ناشران فقط و فقط مصرف كننده توليدات فرهنگي ديگر كشورها هستند و به دليل نبود قانون كپيرايت در كشورمان به راحتي ديگر آثار فرهنگي را تصاحب و سپس ترجمه ميكنند. هرچند در اين ميان نميتوان از ابتكار عمل و انجام خريد اثر مؤلفان خارجي توسط برخي ناشران داخلي گذشت كه در اين وانفسا كاري است ستودني اما به راستي تا در مسير توليد علم و انديشه و نگارش آثاري كه بتواند نظر خوانندگان داخلي و خارجي را جلب كند قدم نگذاشتهايم چگونه ميتوانيم به تيراژهاي پانصد نسخهاي خود دل خوش كنيم؟