یادکردی از پیشگامان عرصه گسترش کتابخوانی در روستا / با خوشههای دستچین، از باغ میآید…
احمد تهوری
براساس آخرین آمار و ارقام جمعیتی بین ۲۸ تا ۳۰ درصد از مردم سرزمین ما ایران را مردمان مناطق روستایی تشکیل میدهند و در برخی نواحی، این تعداد جمعیت به ۴۵ درصد هم میرسد که این مسأله ضرورت نگاهی تازه را برای فراهم شدن بستر مناسب به جهت تحقق کارهای فرهنگی بویژه در عرصه کتابخوانی دو چندان میکند. در خبرها آمده بود طرح انتخاب «روستای دوستدار کتاب» از طرف کمیسیون ملی یونسکو و وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی در قالب «جشنواره روستاهای دوستدار کتاب» اجرا میشود. لذا نگارنده را بر آن داشت نگاهی گذرا به وضعیت کتاب و کتابخوانی در روستاها و افراد مرتبط با آنکه پیشینهای سترگ در تاریخ ادبی این مرز و بوم دارند فارغ از نتایج حاصل از آن در وضعیت کنونی داشته باشد.
در دوران پیش از انقلاب، بیشترین مناطق روستایی ایران، در شمار محرومترین و فراموش شدهترین جایگاههای زیست انسانی بودند اما پس از خیزش مردم در بهمن ۱۳۵۷ و روبیدن بساط حکومت شاهنشاهی و بیرون راندن عوامل امپریالیسم غرب، نوع نگاه به روستاها و مردمان محروم تغییری شگرف را شاهد بود. بدینگونه دورترین مردمان روستاها نیز احساس کردند تفاوتی با مرکزنشینان ندارند و هستند انسانهای مسئولی که خود را در ارائه خدمات فرهنگی به آنان متعهد میدانند. با آغاز جنگ تحمیلی، گو اینکه توجه عمومی به اداره جنگ معطوف شد با وجود این همین روستا مردان ایران از پیر و جوان و از دیاران دور و نزدیک بودند که گرد آمده و در برابر دشمن متجاوز قد مردانگی برافراشته و آنان را از کرده خویش پشیمان کردند.
در سالهای پس از جنگ و دوران سازندگی، توجه و عنایت به مسائل فرهنگی شهرها و ساختن مدرسههای روستایی بیشتر شد لیکن این توجه تنها شامل ساخت و ساز بناها بود تا بنیانهای فکری و فرهنگی. اما در این وادی بودهاند آموزگارانی روستایی اعم از زن و مرد که تنها از روی اعتقاد شخصی و عشق و علاقه به کودکان محروم روستاها و شهرها با ترویج کتابخوانی یا برپا داشتن کتابخانههایی کوچک و غیررسمی در محیطهای آموزشی سعی و اهتمام بر آن داشتند که فرهنگ کتابخوانی در میان کودکان و نوآموزان ریشه بدواند و این رسمی قدیمی در میان معلمان روشنگر از دیرباز بوده و آنها بیآنکه در انتظار یاری و همکاری مقامات رسمی فرهنگی و آموزشی و پرورشی باشند به رسالت خویش در ترویج فرهنگ کتابخوانی کوشیدهاند.
از نمونههای درخشان این قبیل شیدایان و عاشقان فرهنگ کتابخوانی در روستاها میتوان به دو چهره تابناک کتابخوانی در روستا، صمد بهرنگی آموزگار روستاهای آذربایجان و محمد بهمن بیگی اشارت داشت. بهرنگی، زاده تیرماه ۱۳۱۸ تبریز بود که سرانجام در شهریورماه ۱۳۴۷ در رود ارس غرق شد. او در خانوادهای محروم پا به عرصه حیات نهاده بود و پس از گذراندن دوره دانشسرای مقدماتی از سال ۱۳۳۶ در روستاهای آذربایجان به آموزگاری پرداخت و عشق و دوستی او نسبت به کودکان روستایی و تجاربی که در این میان کسب کرد از او یک کارشناس مسائل فرهنگ روستایی و ادبیات کودکان ساخت تا آنجا که کند و کاوهای خویش را در این مقوله به صورت کتاب چاپ کرد که بارزترین آن کتاب «کند و کاو در مسائل تربیتی ایران» بود که نخستینبار در سال ۱۳۴۴ در تبریز چاپ و پس از آن بارها تجدید چاپ شد.
در کنار این تلاشها بهرنگی برای کودکان مخاطباش هم قصه مینوشت اما دغدغه اصلی او همان کودکان روستا بود. بهرنگی با اینکه در این عرصه نویسندهای شاخص بود اما در مقالاتش از ادبیات رایج آن زمان کودکان سخت انتقاد میکرد و برای جبران کاستیهای آنان راهکارهایی نیز ارائه میداد که در دوران حکومت ستمشاهی سخت با آن مخالفت میشد اما او همچون طبیبی دردشناس مشکلات و دشواریهای آموزشی خواندن و نوشتن کودکان روستایی آذربایجان را میشناخت و با تألیف آثاری در این زمینه آرای خویش را ابراز میکرد که بسیاری از این کتابها چاپ شده و برخی نیز منتشر نشدهاند. او در کنار آموزش کودکان خود نیز درس میخواند. از سال ۱۳۳۸ تا ۱۳۴۱ دوره شبانه رشته زبان و ادبیات انگلیسی را در دانشگاه تبریز گذراند و پس از دریافت لیسانس در سال ۱۳۴۴ با همکاری چند تن از دوستان و همکارانش به انتشار نشریهای هفتگی و بعدها دوهفتهنامه «آدینه» به پیوست «مهد آزادی» مبادرت کرد.
بهرنگی در کنار تلاش فراوان در مدارس روستایی برای داستاننویسی کودکان آن دیار با شور و شیدایی بیشتری به گردآوری آثار فولکلوریک روستاها میپرداخت و توانست آثاری همچون «افسانههای آذربایجان (با همکاری بهروز دهقانی) (۱۳۴۴ و ۱۳۴۷) در دو جلد و «تلخون» (۱۳۴۹) «کوراوغلو و کچل حمزه» (۱۳۴۸) و «افسانه محبت» (۱۳۴۶) را پدید آورد.
«ماهی سیاه کوچولو» یکی از بهترین نمونههای ادبیات کودکان است که با زبانی تمثیلی و بهرهگیری از عناصر «فابل» (داستانهایی از زبان حیوانات) نگاهی اجتماعی نیز به مسائل داشته که جنبههای تمثیلی آن را پررنگتر کرده است. این اثر درخشان در سال (۱۳۴۷) برنده نشان طلای نمایشگاه بینالمللی کتاب کودک بولونیا شد و پس از مرگ بهرنگی به یکی از پرشمارگانترین آثار ادبیات کودکان بدل شد و شاید اغراق نباشد اگر بگوییم تاکنون بیش از صدبار به شکلهای مختلف و به وسیله ناشران داخلی و خارجی تجدید چاپ شده است. مجموعه بینظیر «قصههای بهرنگ» نیز که مجموعهای بیبدیل از ادبیات آگاهیدهنده برای کودکان است مجموعهای خواندنی است که بارها تجدید چاپ شده و آخرین چاپ آن در سال ۱۳۹۳ با ویرایش و افزودن قصههایی دیگر که در چاپهای پیشین نیامده با تلاش پژوهشگر معاصر کاوه گوهرین، از سوی انتشارات نگاه منتشر شده و مجموعه کامل و بیغلطی است از این داستانها. چهره تابناک دیگر گسترش فرهنگ کتابخوانی در روستا و عشایر همانگونه که ذکرش رفت محمد بهمن بیگی، ۱۳۸۹-۱۲۹۸ در منطقهای در خنج لارستان فارس به دنیا آمد. او کارشناس آموزش و نویسندهای خوش قریحه بود و تمام عمر خود را مصروف پایهگذاری آموزش و مدارس عشایری کرد و خود سالها به آموزش در میان عشایر پرداخت. در سال ۱۳۵۲ (۱۹۷۳ میلادی) جایزه بینالمللی یونسکو، برای تلاش مستمرش درباره آموزش عشایر به وی تعلق گرفت. او در نوشتههای درخشانش همانند مجموعه داستان «بخارای من، ایل من» (۱۳۶۸) و «اگر قرهقاچ نبود» (۱۳۷۴) به شرح خاطرات خود از دوران پربار آموزش کودکان عشایر پرداخته است.
حال که وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی و کمیسیون ملی یونسکو تفاهمنامهای امضا کردهاند تا از این پس هر ساله یکی از شهرهای کشورمان به عنوان پایتخت کتاب معرفی شود امید داریم که این تلاشها، حرکتی باشد برای دریافت عنوان پایتخت جهانی کتاب در سالهای آینده. در کنار این حرکت فرهنگی، طرح «روستای دوستدار کتاب» نیز برای بهینهسازی شرایط روستاها در زمینه کتابخوانی قرار است همه ساله در روستاهای ایران برگزار گردد و نکته باریکتر از مو اینجاست که انجام این طرح اگر برعهده اشخاصی که عاشق کودک و ادبیات کودکان هستند نهاده نشود و تنها از آن به عنوان یک طرح دولتی تلقی شود و آن را مأموریتی اداری تلقی کنند بیم آن میرود که توفیق آن در پیچ و خم امور اداری و بوروکراسی حاکم بر تشکیلات دوایر دولتی گم شود. تحقق چنین طرحی تنها با نیروی همت عاشقان فرهنگ کتابخوانی و اهل فرهنگ میسر است و کمیسیون مسئول و وزارت ارشاد باید در این طرح ارزشمند با دعوت از عموم اهل قلم و فراخوانی بزرگ از ناشران و پدیدآورندگان آثار ویژه کودکان، اجرای این تفاهمنامه با یونسکو و انتخاب پایتخت کتاب یا روستای دوستدار کتاب را به اهل آن یعنی مردم عادی و کودکان و نویسندگان واگذارد و با اجرای خوب این طرح آن را از پیچ و خم امور اداری دولتی برهاند. به یقین اجرای مردمی و دقیق و بیطرفانه این طرح سبب خواهد شد در شهرها و روستاهای ایران، همتی دیگر برای ترویج فرهنگ کتابخوانی و برپا کردن کتابخانهها پیدا شود و همگان از ثمرات آن بهرهمند گردند.
امروز در بسیاری از روستاهای ایران همچون شهرها، امکانات اینترنت و دیگر روشهای ارتباطی و رسانهای برقرار است. اما وجود اینترنت و تلفنهای همراه و امثالهم دلیلی بر وجود فرهنگ کتابخوانی نیست. ترویج کتاب و اهمیت برپا داشتن کتابخانهها و عادت دادن کودکان و نوجوانان و بزرگسالان به فرهنگ مطالعه و خرید و نگهداری کتاب و اهتمام وزارت ارشاد به برپایی مداوم نمایشگاههای کتاب و همچنین خرید مداوم کتاب از ناشران برای تأمین کتابهای نوچاپ میتواند در رسیدن به اهداف مشترک کمیسیون ملی یونسکو و وزارت فرهنگ و ارشاد یاری برساند…
منبع: روزنامه ایران – کد خبر: ۳۶۶۷۰ تاریخ: ۱۳۹۳/۸/۱۵ ۰۰:۰۰