بازتاب گفتمان‌های جامعه در آثار نویسندگان سرشناس

گفت‌وگو با نسیم خلیلی، پژوهشگر

0 16

به تازگی مجموعه‌ای از شما در حوزه پژوهش و بررسی در آثار چهار نویسنده پیشکسوت«علی‌اشرف درویشیان، امین فقیری، منصور یاقوتی و پرویز دوایی» در قالب شناختنامه و به همت نشر آفتابکاران به چاپ رسیده است. درباره سرفصل‌ها و مواردی که در این کتاب‌ها سراغ آنها رفته‌اید، توضیح دهید.

در این مجموعه تلاش کرده‌ام با اتکا بر داده‌های متنی و روایی این نویسندگان، یک تصویر موجز اما رسا از جهان‌نگری و معرفت‌شناسی آن‌ها به مخاطبان مشتاق شناخت ادبیات داستانی ایران معاصر از یکسو و دغدغه‌مندان تاریخ اجتماعی از دیگرسو ارائه بدهم؛ از این رهگذر طبیعی‌ست که هر نویسنده‌ای بر اساس خصلت‌های اندیشگی اصلی خود بازنموده شده است، یکی معلم بوده و بیشتر از این زاویه به جهان روایت نگریسته، یکی سینمادوست بوده و قصه‌هایشان گفتمانی بصری‌تر بوده‌اند اما سرفصل مشترک این شناختنامه‌ها، بازتاب گفتمان اجتماعی و تاریخ مردم در روایت‌ها، تصاویر روایی و فعالیت‌های و کنش‌های اجتماعی این نویسندگان بوده است. از این منظر که پیش‌فرض من برای ورود به این مطالعه آن بوده که داستان‌نویسان ایرانی به ویژه در دهه‌های چهل و پنجاه خورشیدی، اغلب واجد نوعی معرفت‌شناسی و رویکرد تاریخی‌گرایانه بوده‌اند و در نتیجه قصه‌هایشان صرفا از جهانی خیال‌انگیز برنمی‌آید بلکه بسیاری از روایت‌هایشان بازتابی از زیسته‌ها، تجارب و تاثیری است که از گفتمان تاریخمند دوره خود برگرفته‌اند و از این رهگذر می‌بینید که هر چهار نویسنده‌ای که من در این چهارگانه بررسی کرده‌ام و با قصه‌هایشان زیسته‌ام، از فقر، مبارزه، طبیعت‌گرایی، زنان، کودکان، فرودستان، ساختار آموزش و خانواده و بحران‌های اجتماعی حرف زده‌اند. آن‌ها قصه‌گوهایی تاریخ‌مدار بوده‌اند.

هر نویسنده برآمده از جهانی با تجارب و ویژگی‌های زیستی مختص به خود است که این مساله زمینه‌ساز خلق سبک و سیاق داستانی و منش داستان‌نویسی او می‌شود. از تاثیر و جایگاه این مساله در مسیر تحقیق و پژوهش‌هایتان بگویید.

تلاش من آن بوده است که نقطه اتکای اصلی‌ام در تدوین و نگارش این شناختنامه‌ها، متنی باشد که به قلم نویسندگان قلمی شده و بازمانده است. اگر به دیگر جوانب زندگی اندیشگی و اجتماعی آنها نیز نقبی زده‌ام باز مبتنی و متکی بر اسناد مکتوب بوده است؛ مثلا مصاحبه‌هایی که خودشان این سو و آن سو انجام داده‌اند یا مقالاتی که در معرفی دیدگاه‌های فرامتنی و اجتماعی خویش نوشته‌اند و در کارنامه خود اندوخته‌اند. برای نیل به این مقصود تلاش کرده‌ام حتی‌المقدور به همه آثار قلمی این نویسندگان دسترسی پیدا کنم، عمیق بخوانم‌شان و آنچه را که در معرفی جهان‌نگری و قلم و نثر و روایتشان نیاز است محققانه از دل این آثار بیرون بکشم و آنچه می‌نویسم متکی بر ارجاعات دقیق متنی باشد در نتیجه توجه مخصوصی به سبک و سیاق این نویسندگان داشته‌ام و در بخش‌های تکمیلی هر کتاب نشان داده‌ام که مثلا همین نویسندگان در ساحت‌هایی جز داستان نیز با همان سبک و سیاق و جهان‌بینی خاص خود در نگارش داستان، به فعالیت پرداخته‌اند، مثلا نمایشنامه نوشته‌اند، تدریس کرده‌اند، ترجمه کرده‌اند یا مثلا فیلمنامه نوشته‌اند، پژوهش ادبی کرده‌اند، درباره فولکلور نوشته‌اند، رفاقت کرده‌اند و شما به عینه می‌بینید که در آن سبک و سیاقی که در داستان‌نویسی داشته‌اند چگونه از آنها یک کل منسجم در تمامی عرصه‌ها ساخته و نمایش داده است.

در بخش دوم کتاب «پشت کوه بیستون: شناختنامـــــه علی‌اشرف درویشیان» بــــه نــام «درویشیان، داستان‌نویس یا تاریخ‌نگار؟» به بررسی انعکاس تاریخ در آثار او پرداخته‌اید. از آنجا که پیشتر نیز پژوهش‌هایی از زندگی فرودستان در آثار ادبی داشته‌اید. در پژوهش شما، آثار درویشیان در چه جایگاهی قرار می‌گیرد؟

مرحوم درویشیان، یکی از آن نمادهای تاریخ‌نگاری فرودستان است، در بسیاری از روایت‌هایی که از درویشیان در دست داریم، ردپای فقر، بزه، بحران‌های اجتماعی، زندگی مردم، فرودستان و به حاشیه رانده‌شدگان کاملا مشهود است به ویژه آنکه به کرات می‌بینیم که درویشیان افزون بر آنکه چنین مسایل مبتلا به اجتماع را در قصه‌هایش بازتاب می‌دهد، به نقد و تحلیل آنها نیز می‌پردازد و این ارزش اجتماعی و اندیشگی روایت‌های او را دوصدچندان می‌کند. از این رو که شما در این قصه‌ها، اگر نگاه و نگرش تاریخ‌پژوهانه داشته باشید، صرفا با توصیف روبه‌رو نیستید بلکه نویسنده از خود تصویر رسایی از یک تحلیلگر نیز به دست می‌دهد که تلاشش آن است فکت‌های تاریخی را در قالبی جامعه‌شناسانه اما با زبانی ساده به مخاطب ارائه بدهد وقتی درباره طب عامیانه و بحران خلأ نهادهای درمانگر در تاریخ ایران مطالعه می‌کردم بسیاری از قصه‌های درویشیان روزنه‌های فراوانی روی پژوهش‌هایم گشودند، قصه «بیماری» در مجموعه آبشوران درویشیان مثلا یک روایت ناب از موضوع بحران بهداشت و درمان در خانواده فقیر ایرانی در دوره پهلوی دوم است یا مثلا داستان هتاو یک تصویر رسا از معضل کودک‌همسری به دست می‌دهد، در داستان گل‌طلا و کلاش قرمز می‌بیند که چگونه راوی تحلیل‌هایش از چرخه معیوب فقر را در زبان کلاشی که به سخن درآمده می‌گنجاند تا حین دادن اطلاعات و مستنداتی از فقر و فشار اجتماعی مخاطب را به تامل در ریشه‌های آفریننده چنین بحران‌هایی وادارد. یا مثلا کجا می‌توان درباره مشقات زندگی خانواده یک زندانی، داده‌های موثقی همچون روایت آب‌پاش درویشیان پیدا کرد.

زندگی پرفراز و نشیب و تجربه‌های منصور یاقوتی که پیشتر لقب «چخوف ایران» را به او داده‌اند در دوره‌های مختلف از او نویسنده‌ای روایتگر از رنج توده مردم ساخته است. تحلیل شما در این‌باره چیست؟ درباره کتاب «چراغی بر فراز قصه‌ها» توضیح دهید؟

زیستن در قصه‌های عمیق و تاثیرگذار و به‌شدت انسان‌ساز منصور یاقوتی او را در نگاه من بیش از آنکه نویسنده‌ای راوی رنج مردم بنمایاند، نویسنده‌ای مبارز و تبیین‌گر روح طغیانگر انسان نشان داده است، در واقع پس‌زمینه اصلی روایت‌های او مبارزه است، برخاستن انسان ضعیف و شوریدنش علیه ناملایمات. قهرمانان قصه‌های یاقوتی علیرغم آنکه از فرودستان و رنج‌کشیدگان‌اند اما هرگز منفعل نیستند آنها ستم را می‌شناسند و می‌کوشند بر ضد آن بایستند حتی به بهای از دست رفتن اندک داشته‌هایشان، ویژگی برجسته‌ای که یاقوتی بزرگ دارد آن است که خود نیز تا اندازه زیادی شبیه به همین قهرمانان ایده‌آل است و در زندگی نیز ثابت کرده است غرور و شرافت را بر مماشات ترجیح داده و همین خصلت را در روح داستان‌هایش نیز دمیده است مخصوصا اینکه اغلب قهرمانان داستان‌های یاقوتی حتی اگر از بستر روستا و رنج و کار طاقت‌فرسا و کارگرپیشگی نیز برخاسته باشند، نهایتا و در بسیاری موارد به کتاب و کلمه و خواندن پناه برده‌اند و در واقع از یک جایی به بعد اسلحه آنها به جای تفنگ، قلم و کتاب و دانش بوده است ولو اینکه در واکنش‌های شتابزده خود علیه ستم طغیان‌هایی دم دستی نیز پیشه کرده‌اند، مثلا قربانعلی قصه با بچه‌های ده خودمان، یا قهرمانان قصه‌های دیگر، بچه‌های قصه «آقای امیدی» که با نافرمانی به معلم نشان می‌دهند که از او آدمی دیگر می‌خواهند. یاقوتی در بسیاری از این داستان‌ها دارد به مخاطب تلنگر می‌زند که برخی کرنش‌ها در برابر ظلم و گاهی هم طغیانگری‌های کور نتیجه‌ی نادانی و بیسوادی است و فقط رهایی اصلی را روزی می‌توان فراچنگ آورد که به دانش و سواد مجهز شده باشیم. داستان پاجوش را به یاد بیاورید که گونه عبدل وقتی به دارالتادیب می‌رود با بچه‌هایی که اهل کتابند و در حروفچینی هستند آشنا و کتابخوان می‌شود و زندگی‌اش متغیر می‌شود. و چه خوب که چاپ جدیدی از این داستان ارزشمند به همت نشر دیباچه کرمانشاه منتشر شده و مجددا به بازار کتاب آمده است.

شما در کتاب «در چشمه خورشید» به پژوهش و بررسی آثار امین فقیری پرداخته‌اید. بارزترین ویژگــــی‌های داستان‌نویسی ایشان را چه می‌دانید؟

امین فقیری یکی از بهترین داستان‌نویسان روستایی‌نویس ماست که نماد ارزشمند این شهرت را در دهکده پرملالش می‌توان بازجست. او از این منظر که از شهر به روستا رفته است در مقام یک ناظر بیرونی که در عین حال سخت ممزوج با فرهنگ و زیستمان روستاییان است، نقطه‌های کور بسیاری را درباره آن زندگی‌ها روشن کرده و به مخاطبش نشان داده است، شما در این قصه‌هایی که فقیری با نگاهی تحلیلگر و رویکردی جامعه‌شناختی می‌نویسد، داده‌های فراوانی درباره روانشناسی اجتماعی مردم روستا، بحران اخلاق، مساله فرساینده فقر و تمول مدیریت نشده، که بازتابش در قصه آب خود می‌نمایاند، مساله پاندمی‌ها، بیماری‌های همه‌گیر، نبود موقعیت‌های کاری، بحران اقتصادی و مسایلی از این دست را در ساختار جامعه روستایی ایران در تاریخ پهلوی دوم، می‌توانید بیابید اما آنچه فقیری را در نگاه من به یادماندنی کرده است، نگاه انسان‌شناسانه عمیق اوست به ویژه در مواجهه با موضوع خطیر عشق. فقیری با قلمی قوی، نگاهی عمیق و کاملا بی‌طرف، از عاشقانه‌های به حزن‌آکنده‌ای روایت می‌کند که انسان‌ها را در متن یک زندگی فرساینده غمبار به هم نزدیک و از هم دور می‌کرده است؛ زاویه دید نویسنده در این قصه‌ها کاملا بر مدار شناخت و تحلیل درونیات انسان است و عمیق و تامل‌برانگیز است، نمونه برجسته چنین داستان‌هایی، داستان درخشان «آب و عشقش» است.

در کتاب «مثل باغچه‌ای در بهار» به بررسی آثــار پرویز دوایی در حوزه داستان‌نویسی، فیلمنامه‌نویسی و ترجمه پرداخته‌اید. از جایگاه و نقش آثار دوایی در ادبیات معاصر بگویید.

دوایی از آن آدم‌های به‌شدت تاثیرگذار به لحاظ روحی بر انسان ایرانی معاصر است. هنوز هم علیرغم کهولت سن، پس از سال‌ها دوری از ایران، برای ایران و به پاس زیبایی‌های گذشته و حرمت رفاقت و عشق به وطن که نامیراست نامه‌هایی از پراگ برایمان می‌نویسند که در آن هم اندوه زیستن در جهانی پیوسته رو به قهقرا موج می‌زند و هم امید به زندگی در همین جهان با توسل به یک فلسفه ارزشمند: دیدن جزئیات زیبای زندگی و یا پناه بردن به زیبایی خاطرات. در قصه‌های دوایی نیز همین رویکرد بعضا مشهود است. به اضافه نوعی واقعگرایی تاریخمند که او را در مجموعه‌ای گنجانده است که بیش از هر چیز با هدف تبیین تاریخ و بازتاب آن در ادبیات داستانی معاصر ایران قلمی شده است. دوایی از تاریخ و جنگ جهانی و فقر و طب عامیانه و رنج و تنهایی و مرگ می‌نویسد اما ویژگی او این است که از شادی و امید و زیبایی نیز غافل نمی‌شود خوشی‌های کوچک، لذت فیلم دیدن، شیرینی نقل بیدمشک توی ظرف بارفتن عید نوروز، گربه‌ای که از دست مادر لقمه می‌خورد، صبح برفی دل‌انگیز کودکی و عشق، دوست داشتن‌هایی لطیف، زیبا که همکلاسی دوران کودکی‌ست و الفبا یاد می‌دهد، بیم و امید جوانی، دوایی رنج و تاریخ را در لفافی ابریشمی روایت می‌کند، می‌خواهد کمتر اذیت بشویم شاید هم زیسته‌ها و تجربه‌های او به صعوبت زیسته‌ها و تجربه‌های دیگر نویسندگانی که با فقر دمخور بوده‌اند نیست. من فکر می‌کنم برای بقا به زیستن در جهان‌نگری دوایی نیازمندیم. او نیز مبارزه را به یادمان می‌آورد. مبارزه او با آن مبارزه‌ای که مثلا نویسنده راسخی مثل یاقوتی بر آن پای می‌فشارد، فرق دارد اما این شکل از مبارزه را نیز باید بیاموزیم. در این شناختنامه‌ها خواسته‌ام به مخاطب بگویم که به جز یادگیری تاریخ و جامعه‌شناسی و انسان‌شناسی، ما به اعتکاف در حریم این قصه‌ها نیاز داریم.

در نگارش این مجموعه، رگه‌هایی از احساس و علاقه‌مندی شما به آثار و جهان داستانی این چهار نویسنده مشهود است. کمی در این‌باره توضیح دهید؟

چنانچه پیش از این اشاره کردم من فقط در مقام یک محقق و پژوهنده با این آدم‌ها و داستان‌هایشان تعامل برقرار نکردم؛ من به عنوان کسانی که می‌خواهند انسان و دشواری‌های زیستن را فرا یاد بیاورند و به من بگویند که چگونه باید زیست، به داستان‌هایشان و زندگی‌شان نگریسته‌ام. نوشتن این شناختنامه‌ها اگر خدمت ناچیزی به تاریخ اجتماعی و ادبیات داستانی و معرفی بیش از پیش این نویسندگان به مخاطبان ادبیات باشد، یک خدمت خیلی بزرگ به شخص خودم من در مقام محقق و نویسنده این آثار بود. خدمت به خودم از این منظر که فرصتی پیدا کردم که بیشتر بخوانم، بیشتر بیاموزم، بیشتر بشناسم. من با عشق و به عنوان یک کار دلی به این مجموعه پرداختم و امیدوارم این موضوع تاثیر مثبت و خوبی بر مخاطب این کتاب‌ها بگذارد افزون بر داده‌هایی که در این کتاب‌ها با مشقت و ممارست و از دل مطالعه ده‌ها اثر و کتاب فراهم آمده است.

با توجه به جایگاه پژوهش در ادبیات معاصر، آیا این مجموعه شناختنامه ادامه خواهد داشت؟

شخصا بسیار مشتاقم که این راه را ادامه بدهم به ویژه اینکه در همین مدت کوتاه بازخوردهای بسیاری از انتشار این شناختنامه‌ها گرفته‌ام حتی از شخص آقایان فقیری و یاقوتی که کتاب‌ها را خواندند و از تامل جزئی‌نگرانه و دقیقی که در قصه‌هایشان شده بود خوشحال شدند و آقای یاقوتی از اتکای به متن به جای پرداختن به حاشیه زندگی نویسندگان کاری که مثلا سامرست موآم انجام می‌داده در تدوین شناختنامه‌ها تمجید کرده است. من دوست دارم درباره نویسندگان بزرگی که دوستشان دارم و فکر می‌کنم بیشتر باید شناخته شوند بنویسم، درباره ابراهیم رهبر، محمدمحمدعلی، فریدون تنکابنی و فراوانند این اسم‌ها و این آدم‌ها که بزرگند و تاثیرگذار.

مخاطبان این کتاب‌ها بیشتر چه قشری را شامل می‌شود؟ و آیا می‌توان از این آثار در پژوهش‌ها و تحقیق‌های دانشگاهی بهره برد؟

هر کس که ادبیات داستانی ایران معاصر را دوست دارد، هرکس که با این نویسنده‌های بزرگ خاطره دارد، هرکس که دوست دارد با ادبیات داستانی ایرانی آشتی کند، هرکس که به دنبال بیشتر خواندن و بیشتر آموختن است، هرکس که دلش می‌خواهد تاریخ بخواند با زبانی صمیمانه‌تر، داستانوار و البته بر اساس علایق محققانه من به ویژه هرکس که می‌خواهد درباره تاریخ مردم پژوهش کند و هنوز باور ندارد که ادبیات داستانی نیز یک منبع موثق برای چنین پژوهش‌هایی‌ست من در این شناختنامه‌ها سرفصل‌های اجتماعی و تاریخمند زیادی از قصه‌های این نویسندگان استخراج کرده‌ام که می‌تواند یک الگوی روش‌شناسانه و پژوهشگرانه باشد برای محققان جوان تاریخ اجتماعی ایران.

 

منبع: روزنامه آرمان ملی/ گفت‌وگو از بیتا ناصر

چرا نظرتان را نمی نویسید؟

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

مطمئن باشید که نظرات شما بسیار دقیق مطالعه خواهد شد و به آن پاسخ خواهیم داد.
هر نظری که برای ما می‌نویسید قوت قلبی برای ما خواهد بود.
از شما متشکریم که با نظراتتان به ما انرژی لازم برای ادامه کار را می دهید.

enemad-logo