توضیحات
آخر چه داشت مامان بجز یک خانۀ دراز بدقواره که ناودانش مدام چکه میکرد و شبها از صدایش خوابمان نمیبرد. خانه نبود تابوت درازی بود که زندهزنده در آن میخوابیدیم ، با یک حیاط که دور تا دورش را نعنا و فلفل کاشته بود. هر روز چهار گوشۀ حیاط زار میزد و نعنا پاک میکرد. زار میزد و موهای آلما رو میبافت. و با کهنههای مرطوب بدن فلج آفتاب را پاک میکرد. زار میزد و نانها را در چلواری سفید میپیچید و در جانانی می گذاشت . زار میزد و بابا را نفرین میکرد. زار میزد و قمر خانم زنِ دایی خدا بیامرز را ، که شبیه فرح دیبا بود و هر ماه صیغۀ یک مرد میشد، فحش می داد.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.