بوي كاغذ، عِطر چاپ و روشناي كتاب… «ياد كردي از زنده نام محمود كاشيچي»
احمد تهوري
… مردان بزرگي همواره در طول تاريخ پا به عرصه گيتي گذاشتهاند كه همواره جلوتر از زمانه خود فكر و زندگي ميكردند. آنها مسير زندگي خويش را آنطور كه شايسته و سزاوار بوده انتخاب كرده و در اين راه، زندگي و فعاليت اجتماعي – سياسي و فرهنگي متفاوتتري نسبت به همدورهايها و همكاران خود در پيش گرفتند. زنده ياد محمود آقاجان زاده كاشيچي يكي از معدود افرادي بود كه فعاليت در عرصه نشر را با نوآوريها و ابتكارات قابل ملاحظهاي درهم آميخت.
با در رسيدن شهريور ۱۳۲۰ هـ . ش و دگرگونيهاي ناشي از سياستهاي جهاني و پيامدهاي جنگ جهاني دوم، رضا شاه پهلوي راه تبعيد در پيش گرفت و فضايي جديد در عرصه سياسي و اجتماعي و فرهنگي ايران پديد آمد. از پس آزادي زندانيان سياسي، سازمانها و تشكيلات جديد كارگري پديد آمدند و روزنامههاي جديد با تبليغ افكار نو، خون تازهاي بر پيكر جامعه ديكتاتور زده دوانده و تلاش براي آگاهي مردم را دوچندان كردند. در سالهاي پس از شهريور ۱۳۲۰ به دليل شرايط ناشي از دوران جنگ و گراني هزينه زندگي، چاپ و نشر كتاب افت چشمگيري پيدا ميكند و به دلايل شرايط خاص سياسي، انتشار روزنامههاي متعدد نيز بر توليد كتاب اثري نامطلوب دارد. انتشار حدود ۵۰۰ روزنامه و نشريات ماهانه بين سالهاي ۱۳۲۰ تا ۱۳۲۶ با توجه به اوضاع سياسي و اقتصادي آن دوره، رقمي قابل تأمل است. همچنين انتشار بسياري نشريات سياسي و حزبي كه هركدام مسلكي را تبليغ ميكنند، فضاي بعد از پايان جنگ دوم جهاني را از آنجا كه با سقوط فاشيسم جهاني به رهبري هيتلر توأمان شده به نحو برجستهاي به سمت پُررنگ شدن نقش شورويها هدايت ميكند. جهان نظارهگر سقوط نازيهاست. با سقوط برلين توسط ارتش سرخ در ارديبهشت ماه سال ۱۳۲۴ شوروي با تبختر خاصي خود را ناجي جهان و آزادي اروپاي بعد از جنگ از يوغ فاشيستهاي افسارگسيخته ميداند و براي خود حقي فراتر از آن ميدانستند چرا كه مدعي آن بودند كليد دروازههاي صلح را دردست دارند. آنها نويد زندگي بهتري را در پناه سوسياليسم واقعاً موجود ميدادند. در چنين معركهاي است كه محمود كاشيچي به سال ۱۳۲۴ و آنگاه كه هنوز ۲۳ ساله است، پايههاي مركز نشري را در مشهد پيريزي ميكند كه بعدها به «بنگاه مطبوعاتي گوتنبرگ» شهره ميگردد. در همين كتابكده است كه كاشيچي نخستين كتابش را با پيشنهاد و ياري دكتر «حسن شهيد نورايي»، دوست نزديك صادق هدايت منتشر ميكند و اندك زماني پس از آن كتاب يكي از نويسندههاي ارزشمند دوران، ملك الشعراي بهار را با عنوان «شعر در ايران» به زيور طبع ميآرايد. همزمان در همين ايام احمد شاملو در تهران با همراهي «فرهنگ فروهي» (فرهي) نشريهاي با نام «هديه» را منتشر ميكند كه هم ادبي است و هم سياسي و اجتماعي. پس از گذشت يك دهه از سلطنت پهلوي دوم و نزديك شدن به سال كودتا (۱۳۳۲) بحران نشر كتاب جديتر ميشود. دستگاه سانسور و بگير و ببندها، همچنان پرشتاب به كار درو كردن مشغولند و آمار كاهش انتشار كتاب نيز سير نزولي را نشان ميدهد.
مرحوم كاشيچي كه پس از چند سال فعاليت در حوزه نشر، عرصه فعاليت فرهنگي را در مشهد تنگ ميبيند در سال ۱۳۳۰ به تهران ميآيد و سر كوچه آبشار، نزديكيهاي ميدان توپخانه و در طبقه دوم چاپخانه «زندگي»، و با همكاري زنده ياد «ابوتراب جلي»، مبادرت به انتشار روزنامهاي سياسي ميكند كه به دليل حمله به شاه و اشرف خواهرش، بيش از چند شماره دوام نميآورد و در روزهاي پس از كودتا دفتر همين روزنامه نيز غارت و ويران ميگردد. كاشيچي در ايام انتشار اين روزنامه، از كار نشر كتاب هم غافل نبود. براي نمونه انتشار داستان منظوم و نمادين «ابراهيم بت شكن» از ابوتراب جلي، طيف خوانندگان متمايل به افكار چپ را سخت خوش ميآيد. كاشيچي در روزهاي پس از كودتا به توصيه دوستان، زندگي مخفي اختيار ميكند و پس از آرام شدن اوضاع در فضاي پس از شكست كه كودتاچيان آن را تحميل كرده بودند با ياري «حميد شعاعي» ديگر بار كتابكدهاي در سه راه ژاله داير ميكند ولي پس از مدتي به دليل بحران مالي ناچار از تعطيل آن ميشود و فرجام كار، در خيابان منوچهري پايههاي «بنگاه مطبوعاتي گوتنبرگ» را پيريزي ميكند. همه اينها از پس تلاشها، و تحمل حبسهاي پس از كودتاي ۲۸ مرداد ميسر ميگردد. دوراني كه با مهرداد بهار، فرزند ملك الشعراي بهار كه در آن روزگار به فعاليت سياسي مشغول بود، همسلول ميشود. دوران فعاليت بيست ساله انتشارات گوتنبرگ در خيابان منوچهري، يكي از دوران پربار اين بنگاه در صنعت نشر ايران است چرا كه در همين ايام است كه كاشيچي به همكار روسيداناش «غفور رحيمي» كه از زندان رفتههاي چپ بود و زبان روسي را خوب ميدانست پيشنهاد ميكند براي تأمين نياز مشتريان ارمني كه زبان روسي هم ميدانستند با مؤسسات انتشاراتي اتحاد شوروي مكاتبه كرده و تقاضاي ارسال كتاب و فروش آن را كند. پس از برقراري اين تماس از آنجا كه كتابهاي منتشره در شوروي از قيمت پايينتري برخوردار بودند بازار فروش آنها در تهران سخت رونق گرفت و به جز كتابهايي با زبان روسي و ارمني و عربي آثار چاپ شده به فارسي در اتحاد شوروي سخت مقبول طبع خوانندگان ايراني با تمايلات چپ و بقاياي سمپاتهاي حزب توده واقع شد.
اداره نشريات خارجي اتحاد شوروي كه دفتر مركزي آن در مسكو قرار داشت و پس از جنگ دوم سخت فعال شده بود، بخش فارسي آن را گستردهتر كرد و براين اساس چاپ و انتشار آثار «ابوالقاسم لاهوتي» كه از ايران گريخته بود و از دوستان استالين بود در شمار نخستين آثار چاپ شده قرار گرفت و به سال ۱۹۴۶ ميلادي گزيدهاي از شعرهاي او با تم تبليغ كمونيسم و مدح لنين و استالين منتشر شد. يك سال بعد (۱۹۴۷) ترجمه چندين اثر از پوشكين با ترجمه لاهوتي نيز روانه بازار كتاب ايران شد و استقبال از اين آثار موجب تولد «بنگاه نشريات پروگرس» را فراهم آورد و همين ترجمه از آثار پوشكين سالها بعد با عنوان «چند چامه و درام» تجديد چاپ شد: «پوشكين، اي سخنسراي جهان، نغمهات بهترين نواي جهان» مطلع شعري بود از وحيد دستگردي كه در آن كتاب در وصف پوشكين به چاپ رسيده بود. ورود كتابهاي انتشارات پروگرس مسكو و فروش آن در كتابفروشي گوتنبرگ تأثيري شگرف در شناخت ادبيات روسي ميان اهل كتاب ايراني پديد آورد. با اينكه بسياري از مترجمان اين آثار تودهايهاي گريخته به شوروي بودند كه پس از اقامت در آن سرزمين و يادگيري زبان روسي، آثار نويسندگان شوروي را ترجمه ميكردند ليكن به دليل دوري از سرزمين مادري، زبان ترجمه شده آنها از روسي به فارسي براي خواننده ايراني كمي دشوار خوان و نامأنوس بود. اما مترجماني همچون عبدالحسين نوشين، احسان طبري، حبيب فروغيان، سيفالدين همايون (گامايون)، محمد پورهرمزان، پروفسور احمد شفايي و چند تن ديگر، پس از آگاهي از مضمون بعضي نقدهاي صاحبنظران ايراني، در صدد رفع كاستيهاي ترجمه خود برآمدند و بعدها آثاري با زبان ترجمه نيكوتري پديد آوردند كه براي نمونه: چنگيزخان (واسيلي يان)، خديو زاده جادو شده (سالاويف)، پرتو اختر دوردست (چاكوفسكي)، رُز طلايي (پاستوفسكي)، آذرستان (داستانهاي نويسندگان آذربايجان شوروي) و نيز اشعار گزين از شاعران شوروي از اين جملهاند كه زندهياد كاشيچي در وارد كردن اين كتابها به ايران و در دسترس قرار دادن آنها در ميان خوانندگان فارسي زبان تلاش مضاعف مينمود. كاشيچي هيچگاه از ياد كودكان و نوجوانان ايران غافل نماند. نشر كتابهاي معروفي چون «شاهزاده و گدا» با ترجمه مرحوم «محمد قاضي»، قصههاي چيني و تركمني، افسانههاي قديم ملل، از نمونه كارهايي بودند كه همگي در سال ۱۳۳۴ منتشر شد. گوتنبرگ يكي از ناشراني بود كه كودكان خردسال پيش از دبستان و سالهاي اول دبستان را ناديده نگرفت و داستانهاي مصور بسياري از جمله افسانههاي كوتاه و داستانهاي گوناگون براي آنها به چاپ رساند. مرحوم كاشيچي در كنار همه اين فعاليتها مبادرت به وارد كردن آثاري در زمينه ادبيات كودكان از بنگاه پروگرس كرد كه كار پخش و توزيع آنها را خود به عهده گرفت. گاه آنچنان فروش اين كتابها بالا ميرفت كه گوتنبرگ مبادرت به تجديد چاپ آنها در ايران ميكرد. از جمله اين آثار ميتوان به كتابهايي همچون: در دبستان و خانه، سريوژا، قصهها و تصويرها و برخي داستانهاي تولستوي اشاره كرد. به جز ادبيات كودكان، انتشارات گوتنبرگ برخي آثار ديگر را نيز در ايران تجديد چاپ ميكرد. براي نمونه ميتوان به ضربالمثلهاي روسي – فارسي، شاهنامه چاپ مسكو، تصحيح تازهاي از خمسه نظامي و بسياري آثار ديگر اشاره نمود.
در كنار فعاليت گوتنبرگ، به جز دستفروشان كتاب، مراكزي همچون «ساكو» و انتشارات دنيا نيز از كتابفروشيهايي بودند كه آثار چاپ شده فارسي در شوروي را به فروش ميرساندند. در كنار اين قبيل آثار، فروش مجموعههايي از تصاوير نويسندگان شوروي و يا مجموعه آثار نقاشيهاي هنرمندان كلاسيك و معاصر روسي هميشه از رونقي چشمگير برخوردار بود. در كنار اين فعاليتها مرحوم كاشيچي آثار نويسندگان و فرهيختگان بسياري چون: محمد قاضي، صادق چوبك، حسن عميد، ذبيحالله منصوري، نصرت رحماني و … را منتشر كرد. كتابهاي ماندگاري چون «غرش طوفان»، «ژوزف بالسامو»، «انقلاب كبير فرانسه» و… از زنده ياد ذبيحالله منصوري از جمله فعاليتهاي ماندگار او در عرصه نشر آثار ادبيات كلاسيك است.
زندهياد كاشيچي در مصاحبهاي گفته بود: «در كار نشر كتاب فكر صرفهاش نبودم. ميخواستم كتاب برود دست مردم و در خانه مردم. به هر دري ميزدم كه مردم كتاب بخوانند. همين كه كتاب به دست مردم ميرسيد پاداشم را گرفته بودم.» اين سخن هرگز از سر اغراق و خودنمايي بيان نشده است و هفت دهه فعاليت مستمر كاشيچي، و به زندان رفتنهاي چندين باره و غارت و تاراج سرمايه و كتابهايش بيانگر اين نكته است كه تنها يك عاشق و شيداي كتاب ميتواند از پس هر شبيخوني دوباره قد راست كند و به كاري كه محبوب اوست بازگردد. همين عشق سبب شد كه در كنار كار نشر به راهكارهايي در بالا بردن فروش و عرضه و پخش كتاب بينديشد و بر همين اساس نخستين تشكيلات پخش و عرضه كتاب را در دهه ۳۰ و در محلي واقع در خيابان سعدي تهران، كوچه بهرامي پايهريزي ميكند و در كنار آن ايده فراهم آوردن مكان ثابت و بازارچهاي براي عرضه كتاب به مخاطب را عملي كند كه در نهايت در سال ۵۶ – ۵۵ خورشيدي اين فكر عملي شد و بسياري از ناشران در اين بازارچه گرد آمده و كتابهايشان را به مخاطبان عرضه كردند. جايي كه حالا به بازارچه كتاب تهران معروف شده است. در اين باب ميتوان او را در زمره نخستين بنيانگذاران نمايشگاه دائمي كتاب در پيش از انقلاب دانست. راست اين است كه محمود كاشيچي حق بزرگي بر گردن صنعت نشر ايران، كتابخوانان و حتي همكارانش در چاپ و پخش كتاب دارد. بسياري از ناشران و همكاران صنفي او، قدر و ارج هفتاد سال فعاليت مستمر او را در حوزه چاپ و نشر ميدانستند و به همين خاطر بود كه در سال ۱۳۸۶ به مناسبت سيامين سال تأسيس بازارچه كتاب گروهي از ناشران گرد هم آمدند و قدردان زحمات و تلاشهاي او شدند. كاشيچي هر كه بود و هر چه كرد از خود نامي نيك در صنعت نشر ايران باقي گذاشت. اين پير خستگيناپذير عرصه نشر هرگاه سخن ميگفت بوي كاغذ و عِطر چاپ را ميپراكند، او اين اواخر وقتي تجديد چاپ برخي ترجمههاي انتشارات پروگرس را در اشكال گوناگون ميديد لب به گلايه ميگشود. هرچند گلايههاي اين جان شيفته و خادم صنعت نشر ايران كم نبود و او از پس هفت دهه تلاش براي فرهنگ ايران با دل دردمند خويش سخنهايي ميگفت كه هر عاقلي را اشارتي كفايت ميكرد. در پانزدهم ارديبهشت ۱۳۹۳، چشمان مردي بر اين جهان بسته شد كه دمي از تلاش براي آگاهي دادن به مردم نياسود. به قول سياوش كسرايي: بسيار گُل كز كف من برده است باد / اما منِ غمين، گلهاي ياد كس، پرپر نميكنم…